پرده اول: مجازیات

یکی برام نوشته:

  • بانو بانو، تو شاهکاری شاهکار!
  • شاهکار؟ اگر که این دروغ، راست باشه، افتخارش مالِ سازنده‌شه!

بماند که من از این خطابِ بانو، هیچ خوشم نمی‌آید که هرکی بانو خطابم کرد، پشت بندش خواست بانو خر کند!

فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ

پرده دوم: واقعیات

پزشک اداره بهم میگه:

  • این روزا باید خیلی مواظب خودت باشی! هوا آلوده، ویروسها در حال جولون، بار استرس و فشار عصبی زیاد، شمام که فرسوده !!!

بماند که دکتر همیشه در تشخیص و ترغیب تو به درمان، اغراق بسیار دارد!

 

     افسوس که بی‌فایده فرسوده شدیم      وَز داسِ سپهرِ سرنگون، سوده شدیم

     دردا و ندامـتا که تا چشــم زدیـم         نابـوده به کامِ خویش، نابوده شدیم!     

  شعر از: خیام

پرده سوم: طنزیات

زمان ما یه لطیفه‌ای بود که می‌گفت: یارو نشسته بوده، یهو یه پروانه میاد میشینه رو شونه راستش و در جا یه مگس رو شونه چپش!

طرف یه نگاه به راست میکنه، یه نگاه به چپ، میگه: بالاخره ما نفهمیدیم گُـلیم!   یا  گُو.یم!

بماند که حیوان حیوانه!

 

مایِ فرسوده از نگاهِ دوربین خواهرجان

رستوران دلستان تبریز - مهرماه 1398

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Jeffrey omen هیئت حضرت علی اکبر.علیه السلام دل نوشته های یک همسر جوان...! شرحی بر کتاب مقدس چگونه مدرسه ای شاد داشته باشیم ارائه مراقبت هاي پرستاري در منزل لب های خندون